مولای من....
بارها روی تورا دیدم ولی نشناختم
لاله از داغ رخت چیدم ولی نشناختم
همچو گل از دیدن خورشید میخندد به صبح
برگل روی تو خندیدم ولی نشناختم
کعبه را کردم بهانه تا بگردم دور تو
آمدم دور تو گردیدم ولی نشناختم
در حریم ساقی کوثر نگاهم بر تو بود
کوثر از جام تو نوشیدم ولی نشناختم
در کنار مسجد کوفه تو را گفتم سلام
پاسخ از لبهات بشنیدم ولی نشناختم
درکنار مرقد شش گوشه ی جدت حسین
خم شدم دست تو بوسیدم ولی نشناختم
بر منا پیش تو بنشستم ندانستم تویی
با تو از هجر تو نالیدم ولی نشناختم
با دل غافل که همچون سایه نزد آفتاب
پای دیوار تو خوابیدم ولی نشناختم
در مسیر جمکران عطر دل انگیز بهشت
از نفس های تو بوییدم ولی نشناختم
سجده بر پای توآوردم نگفتی کیستم
چهره از خاک تو پوشیدم ولی نشناختم
نظرات شما عزیزان:
آنا
ساعت14:54---27 آبان 1390
سلام وبلاگ زیبایی دارین عسیسم پاسخ:سلام میسی من به وبت سر زدم وب قشنگی داری اما نتونستم بهت نظر بدم چون اصلا نمیشد حالا چرا خدا میدونه
|